مامان ماهه یک عالمه بچه داشت.
مامان ماهه لحاف سیاه شب را تکاند و بچه ستاره ها افتادند روی شاخه های یک درخت.
بچه ستاره ها بلند بلند خندیدند و گفتند: ما گیلاسیم. ما گیلاسیم.
مامان ماهه گفت: زود برگردید وگرنه دیگه مامان شما نمی شم ...
مامان ماهه لحاف سیاه شب را تکاند و بچه ستاره ها افتادند روی شاخه های یک درخت.
بچه ستاره ها بلند بلند خندیدند و گفتند: ما گیلاسیم. ما گیلاسیم.
مامان ماهه گفت: زود برگردید وگرنه دیگه مامان شما نمی شم ...
صداها
-
عنوانزمان
-
12:38
کاربر مهمان