در یک خانه ی کوچولو خانوم موشه زندگی می کرد.
یک روز پیراهن خال خالی اش را پوشید که به گردش برود ولی یکی از دکمه هایش کنده شده بود.
دکمه ی پیراهنش را دوخت و به جنگل رفت.
وقتی به جنگل رفت، صدای گنجشکی را شنید که داشت گریه می کرد. گنجشک کوچولو داشت به مهمانی خاله شاپرک می کرد که روسری اش پاره شد ...
یک روز پیراهن خال خالی اش را پوشید که به گردش برود ولی یکی از دکمه هایش کنده شده بود.
دکمه ی پیراهنش را دوخت و به جنگل رفت.
وقتی به جنگل رفت، صدای گنجشکی را شنید که داشت گریه می کرد. گنجشک کوچولو داشت به مهمانی خاله شاپرک می کرد که روسری اش پاره شد ...
صداها
-
عنوانزمان
-
12:43
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه