بابا رحمان یک مزرعه ی گندم داشت.
او از مزرعه اش خیلی مراقبت می کرد.
بابا رحمان در مزرعه اش یک مترسک داشت. او شب و روز از گندم ها مراقبت می کرد.
یک روز یک عالمه گنجشک از راه رسیدند و شروع کردند به گندم خوردن ...
او از مزرعه اش خیلی مراقبت می کرد.
بابا رحمان در مزرعه اش یک مترسک داشت. او شب و روز از گندم ها مراقبت می کرد.
یک روز یک عالمه گنجشک از راه رسیدند و شروع کردند به گندم خوردن ...
صداها
-
عنوانزمان
-
13:25
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه