گلخانه ای بود که پر بود از گلدان های کوچک و بزرگ. هر گلدان یک گل. گل های زیبا و رنگی.
هر گلدان از خودش و گلش تعریف می کرد. هر کدام فکر می کرد خودش از بقیه بهتر و قشنگ تر است.
یک گلدان ریزه میزه هم از راه رسید و شروع کرد به تعریف کردن از خودش. این گلدان اصلا گل نداشت.
گلدان کوچولو شب ها به آسمان نگاه می کرد و آه می کشید ...
هر گلدان از خودش و گلش تعریف می کرد. هر کدام فکر می کرد خودش از بقیه بهتر و قشنگ تر است.
یک گلدان ریزه میزه هم از راه رسید و شروع کرد به تعریف کردن از خودش. این گلدان اصلا گل نداشت.
گلدان کوچولو شب ها به آسمان نگاه می کرد و آه می کشید ...
صداها
-
عنوانزمان
-
13:01
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه