حسنی نگاه کرد و چی دید؟ یک کدوی قلقله زن!
از تو کدو اومد بیرون، سرخ و سفید یک پیرزن
حسنی سلامی کرد و گفت: خاله پیرزن کجا می ری؟
تو جنگل سبز و قشنگ، با این کدو چرا می ری؟...
حسنی نگاه کرد و چی دید؟ یک کدوی قلقله زن!
از تو کدو اومد بیرون، سرخ و سفید یک پیرزن
حسنی سلامی کرد و گفت: خاله پیرزن کجا می ری؟
تو جنگل سبز و قشنگ، با این کدو چرا می ری؟
خاله پیرزن گفت: ننه جون گرگ سیاه دنبالمه!
تو این کدو قایم شدم، راه اومدم یه عالمه!
گوشتی نمونده به تنم، من دیگه پیرم پسرم
باید که زود فرار کنم، قِلَم بده تا که برم
صدای پای گرگ اومد، خاله پیرزن رفت تو کدو
حسنی قِلش داد که بِره، گرگه رسید از رو به رو
آهای پسر! اوهوی پسر! تو دوستی یا که دشمنی؟
بگو ببینم زود ندیدی، یک کدو و پیرزنی؟
حسنی جواب داد: نه بابا! جان تو اصلا ندیدم
هیچ کدویی اینجا نبود، وقتی من از راه رسیدم
گرگ سیاه زوزه کشید: گولم زده این پیرزن!
لقمه خامِش می کنم، اگر بیاد به چنگ من
حسنی توی دلش می گفت: گرگ سیاه چه نادونه!
خبر نداره پیرزن، رسیده سالم به خونه
از تو کدو اومد بیرون، سرخ و سفید یک پیرزن
حسنی سلامی کرد و گفت: خاله پیرزن کجا می ری؟
تو جنگل سبز و قشنگ، با این کدو چرا می ری؟...
حسنی نگاه کرد و چی دید؟ یک کدوی قلقله زن!
از تو کدو اومد بیرون، سرخ و سفید یک پیرزن
حسنی سلامی کرد و گفت: خاله پیرزن کجا می ری؟
تو جنگل سبز و قشنگ، با این کدو چرا می ری؟
خاله پیرزن گفت: ننه جون گرگ سیاه دنبالمه!
تو این کدو قایم شدم، راه اومدم یه عالمه!
گوشتی نمونده به تنم، من دیگه پیرم پسرم
باید که زود فرار کنم، قِلَم بده تا که برم
صدای پای گرگ اومد، خاله پیرزن رفت تو کدو
حسنی قِلش داد که بِره، گرگه رسید از رو به رو
آهای پسر! اوهوی پسر! تو دوستی یا که دشمنی؟
بگو ببینم زود ندیدی، یک کدو و پیرزنی؟
حسنی جواب داد: نه بابا! جان تو اصلا ندیدم
هیچ کدویی اینجا نبود، وقتی من از راه رسیدم
گرگ سیاه زوزه کشید: گولم زده این پیرزن!
لقمه خامِش می کنم، اگر بیاد به چنگ من
حسنی توی دلش می گفت: گرگ سیاه چه نادونه!
خبر نداره پیرزن، رسیده سالم به خونه
کاربر مهمان