ترانه درمورد تقدیم دسته گل به رفتگر مهربان
صبح که میشه کریم آقا
در خونهها در میزنه
آشغالها رو برمیداره
هرروز به ما سر میزنه
کوچهی ما تمیز میشه
وقتی کریم آقا مییاد
خورشید خانم از پشت کوه
یواشیواش بالا مییاد
نمیدونم چی میخونه
یواشیواش حرف میزنه
گاریش رو هل میده جلو
گاریش باهاش حرف میزنه
دستکشهاش رو درمییاره
دست میکشه روی سرم
دلم میخواد گاری بشم
اگه کریم آقا نیاد
خورشید خانم خواب میمونه
کوچهی ما سیاه میشه
خالی از آفتاب میمونه
دلم میخواد یه صبح زود
برم گاریش رو هل بدم
به جای سطل آشغالی
یه دسته گل بهش بدم
صبح که میشه کریم آقا
در خونهها در میزنه
آشغالها رو برمیداره
هرروز به ما سر میزنه
کوچهی ما تمیز میشه
وقتی کریم آقا مییاد
خورشید خانم از پشت کوه
یواشیواش بالا مییاد
نمیدونم چی میخونه
یواشیواش حرف میزنه
گاریش رو هل میده جلو
گاریش باهاش حرف میزنه
دستکشهاش رو درمییاره
دست میکشه روی سرم
دلم میخواد گاری بشم
اگه کریم آقا نیاد
خورشید خانم خواب میمونه
کوچهی ما سیاه میشه
خالی از آفتاب میمونه
دلم میخواد یه صبح زود
برم گاریش رو هل بدم
به جای سطل آشغالی
یه دسته گل بهش بدم
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
2:37
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان