کلاغه انگار از آسمانها خبر ندارد
بالش شکسته و فکر پرواز به سر ندارد
کلاغه انگار از آسمانها خبر ندارد
بالش شکسته و فکر پرواز به سر ندارد
تنها نشسته نه می کند قار نه می زند بال
نه می خورد جُنب نه هست غمگین نه هست خوشحال
انگار آنجا بر شاخۀ کاج سنگی سیاه است
و با دل تنگ چشمش به راه است
بالش شکسته و فکر پرواز به سر ندارد
کلاغه انگار از آسمانها خبر ندارد
بالش شکسته و فکر پرواز به سر ندارد
تنها نشسته نه می کند قار نه می زند بال
نه می خورد جُنب نه هست غمگین نه هست خوشحال
انگار آنجا بر شاخۀ کاج سنگی سیاه است
و با دل تنگ چشمش به راه است
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه