یه زنبور طلایی نشسته بود رو سنبل
اومده بود مهمونی تو دشت و باغِ پُرگل
وقتی نگاهش افتاد به پروانۀ زیبا
اومد با شادمانی کنار برگ گلها
یه زنبور طلایی نشسته بود رو سنبل
اومده بود مهمونی تو دشت و باغِ پُرگل
وقتی نگاهش افتاد به پروانۀ زیبا
اومد با شادمانی کنار برگ گلها
گفت که چقدر قشنگه خالهای روی بالت
کاشکی شکل تو بودم راستی که خوش به حالت
تو میدونی تو دنیا خدا به من چی داده
از این همه قشنگی فقط دو بال ساده
پروانه گفت عزیزم خیلی چیزا می بینی
کی مثل تو می سازه عسل به این شیرینی
اومده بود مهمونی تو دشت و باغِ پُرگل
وقتی نگاهش افتاد به پروانۀ زیبا
اومد با شادمانی کنار برگ گلها
یه زنبور طلایی نشسته بود رو سنبل
اومده بود مهمونی تو دشت و باغِ پُرگل
وقتی نگاهش افتاد به پروانۀ زیبا
اومد با شادمانی کنار برگ گلها
گفت که چقدر قشنگه خالهای روی بالت
کاشکی شکل تو بودم راستی که خوش به حالت
تو میدونی تو دنیا خدا به من چی داده
از این همه قشنگی فقط دو بال ساده
پروانه گفت عزیزم خیلی چیزا می بینی
کی مثل تو می سازه عسل به این شیرینی
آهنگ ها
-
عنوانزمان
-
1:46
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان