کیسه های طلا

کیسه های طلا

  • 2 قطعه
  • 13:35 مدت زمان
  • 587 دریافت شده
راوی: شمسی فضل اللهی
قالب: روایی
دسته‌بندی: کودک
دو برادر بودند که پدرشان را از دست داده بودند. برادر بزرگ بسیار طمع کار بود اما برادر کوچک تر مردی بی آزار و آرام بود.

در روزگاران قدیم دو برادر با پدرشان زندگی می کردند. آنها پدرشان را از دست دادند. برادر بزرگ تر که بسیار طمع کار بود چیزهای باارزش خانواده را برای خود نگه داشت و فقط یک کلبه به برادر کوچکش داد.
برادر کوچک که مرد بی آزاری بود با همسرش به آن کلبه رفت. او روزها روی زمین اربابش کار می کرد و بعضی وقت ها هم باربری می کرد.
در حیاط خانه ی آنها درخت سیب بزرگی بود که سیب های خوشمزه ای داشت. وقتی سیب ها رسیدند، کلاغی هر روز روی درخت می نشست و به سیب های درخت نوک می زد.
همسر برادر کوچک تر سعی می کرد تا کلاغ را از روی شاخه بپراند. او به کلاغ گفت: ما به این سیب ها نیاز داریم. تو اگر سیب ها را بخوری ما دیگر چیزی برای فروختن نداریم.
کلاغ از درخت پایین آمد و گفت: در برابر هر سیب، یک قطعه طلا به شما می دهم ...

از ایرانصدا بشنوید

داستانی با مضمون نکوهش طمع و طمع کاری

امتیاز

کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان

4

محتوا و داستان

2

فصل ها

مشخصات کتاب گویا

سایر مشخصات

دیدگاه خود را بنویسید نقد و نظر

  • کاربر مهمان
    عالیه
  • کاربر مهمان
    ممنون از لطف شما
  • کاربر مهمان
    عالی عالی خیلی خوب
  • کاربر مهمان
    ممنون از شما
  • کاربر مهمان
    خیلی عالی ممنون
  • کاربر مهمان
    عالی خیلی از شماست
  • کاربر مهمان
    ممنون
  • کاربر مهمان
    آهنگ آهنگ
  • کاربر مهمان
    خیلی از لطف شما سپاسگزارم که این واقعا نمیدونم چطوری از تشکر کنم یعنی ازتون واقعا خیلی خیلی قشنگ و خوبم
  • کاربر مهمان
    عالی بود خیلی خوب اصلا نمیدونم چطوری تشکر کنم داستان های خیلی خیلی خیلی قشنگ و داریم تعریف می کنید من نمی دونم واقعا چطوری تشکر کنم
  • کاربر مهمان
    سلام خیلی خیلی خوبه واقعا داستان های قشنگ خیلی داستانهای قشنگیه خیلی خیلی خیلی خوبه من خیلی لذت میبرم

تصاویر

دسترسی سریع