روزی بود و روزگاری. مرد بازرگانی بود که سرمایه ی چندانی برای تجارت نداشت. برای همین بود که همیشه دست به عصا راه می رفت و مراقب همون سرمایه اندکش بود.
او تلاش می کرد تا همه ی داشته هاشو با خودش به سفر نبره و مقداری از سرمایه اش رو درشهر و کشورش نگهداره تا اگر راهزنان بهش حمله کردن، چیزی براش در شهرش باقی بمونه و بتونه روزگارشو سر کنه ...
این داستان بر اساس حکایتی از کلیله و دمنه بازنویسی شده است.
او تلاش می کرد تا همه ی داشته هاشو با خودش به سفر نبره و مقداری از سرمایه اش رو درشهر و کشورش نگهداره تا اگر راهزنان بهش حمله کردن، چیزی براش در شهرش باقی بمونه و بتونه روزگارشو سر کنه ...
این داستان بر اساس حکایتی از کلیله و دمنه بازنویسی شده است.
از ایرانصدا بشنوید
در این حکایت زیبا، می فهمیم که امانتداری چیه و دست بالای دست بسیاره
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
فصل ها
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
-
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان