غروب که می رسید، شب چادرش را پهن می کرد.
شب که چادرش را پهن می کرد، منتظر می شد تا ستاره ها، ابرها و ماه از راه برسند و به قصه های او گوش کنند.
یک روز غروب از راه رسید. شب چادرش را پهن کرد اما ماه و ستاره ها نیامدند ...
شب که چادرش را پهن می کرد، منتظر می شد تا ستاره ها، ابرها و ماه از راه برسند و به قصه های او گوش کنند.
یک روز غروب از راه رسید. شب چادرش را پهن کرد اما ماه و ستاره ها نیامدند ...
صداها
-
عنوانزمان
-
12:40
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه