علی کوچولو یک برادر یک ساله داشت.
صبح ها وقتی مادر علی به نانوایی می رفت، علی کوچولو از برادرش نگهداری می کرد.
یک روز مادربزرگ علی به خانه ی آنها آمد. علی کوچولو خیلی خوشحال بود. مادربزرگش هم خوشحال بود چون علی با برادرش با احترام حرف می زد.
مادربزرگ هم یک قصه از حضزت محمد (ص) برای علی کوچولو تعریف کرد ...
صبح ها وقتی مادر علی به نانوایی می رفت، علی کوچولو از برادرش نگهداری می کرد.
یک روز مادربزرگ علی به خانه ی آنها آمد. علی کوچولو خیلی خوشحال بود. مادربزرگش هم خوشحال بود چون علی با برادرش با احترام حرف می زد.
مادربزرگ هم یک قصه از حضزت محمد (ص) برای علی کوچولو تعریف کرد ...
صداها
-
عنوانزمان
-
14:02
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه