پدر ریحانه کوچولو دوتا پایش را در جبهه از دست داده بود.
مادربزرگ برای ریحانه درباره پدر و جبهه و جنگ حرف زد.
ریحانه هم برای پدرش شیرینی برد و او را بوسید و گفت: من به شما افتخار می کنم ...
مادربزرگ برای ریحانه درباره پدر و جبهه و جنگ حرف زد.
ریحانه هم برای پدرش شیرینی برد و او را بوسید و گفت: من به شما افتخار می کنم ...
صداها
-
عنوانزمان
-
13:08
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه