باد مهربانی بود که اسمش هوهوجان بود.
هوهوجان هر روز به شهر و روستا، دشت و دریا می رفت و به همه کمک می کرد.
یک روز هوهوجان هوهوکنان به بالای درخت رسید. خانوم گنجشک توی لانه اش نشسته بود و گریه می کرد ...
هوهوجان هر روز به شهر و روستا، دشت و دریا می رفت و به همه کمک می کرد.
یک روز هوهوجان هوهوکنان به بالای درخت رسید. خانوم گنجشک توی لانه اش نشسته بود و گریه می کرد ...
صداها
-
عنوانزمان
-
13:32
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه