بهار بود. سینا کوچولو از خواب بیدارشد، صبحانه اش را خورد و رفت تا برای رفتن به مهدکودک آماده شود.
سینا یک بلوز پشمی ضخیم داشت. او دلش می خواست بلوز پشمی اش را بپوشد. اما مادرش به او گفت که این لباس مناسب فصل زمستان است.
سینا خیلی اصرار کرد و مادر هم اجازه داد تا سینا لباس پشمی را بپوشد ...
سینا یک بلوز پشمی ضخیم داشت. او دلش می خواست بلوز پشمی اش را بپوشد. اما مادرش به او گفت که این لباس مناسب فصل زمستان است.
سینا خیلی اصرار کرد و مادر هم اجازه داد تا سینا لباس پشمی را بپوشد ...
صداها
-
عنوانزمان
-
13:26
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه