میمون کوچولو تنهایی روی درخت نشسته بود و حوصله اش سر رفته بود.
میمون کوچولو توپی که زیر درخت افتاده بود رابرداشت و بو کرد. او می خواست آن را مثل نارگیل باز کند و بخورد. اما توپ به زمین خورد و برگشت به دست های میمون کوچولو ...
میمون کوچولو توپی که زیر درخت افتاده بود رابرداشت و بو کرد. او می خواست آن را مثل نارگیل باز کند و بخورد. اما توپ به زمین خورد و برگشت به دست های میمون کوچولو ...
صداها
-
عنوانزمان
-
13:05
کاربر مهمان