«عزیز جون» و «هدی» با هم اومدن فروشگاه که خرید کنن. هدی کمی مریض شده و عزیزجون میخواد براش سوپ درست کنه. اونها توی فروشگاه مشغول خرید هستن که هدی به عزیزجون اصرار میکنه براش بستنی بخره، ولی عزیزجون اجازه نمیدن که هدی بستنی بخره.
این داستان با زبانی ساده و روان به کودکان میگه که خداوند بزرگ همیشه بیداره و هرموقع از شبانهروز، داره این جهان دقیق و بزرگ رو که ما فقط قسمت کوچیکی از اون هستیم، مدیریت میکنه. در این قسمت از برنامهی «یک آیه، یک قصه» عزیزجون به بخشی از آیهی 255 سورهی مبارکهی «بقره»، یعنی بخشی از «آیةالکرسی» اشاره می کنن.
خداوند در این آیه میفرماید:
«لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ ؛ هرگز او را کسالت خواب فرا نگیرد تا چه رسد که به خواب رود.»
این داستان با زبانی ساده و روان به کودکان میگه که خداوند بزرگ همیشه بیداره و هرموقع از شبانهروز، داره این جهان دقیق و بزرگ رو که ما فقط قسمت کوچیکی از اون هستیم، مدیریت میکنه. در این قسمت از برنامهی «یک آیه، یک قصه» عزیزجون به بخشی از آیهی 255 سورهی مبارکهی «بقره»، یعنی بخشی از «آیةالکرسی» اشاره می کنن.
خداوند در این آیه میفرماید:
«لَا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَلَا نَوْمٌ ؛ هرگز او را کسالت خواب فرا نگیرد تا چه رسد که به خواب رود.»
صداها
-
عنوانزمان
-
6:39
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان