یچهها! تا حالا شده احساس کنید که نامرئی هستید؟ یعنی کسی شما رو نمیبینه؟!
خب. کودک قصهی ما احساس میکنه که کسی او رو نمیبینه. مثلاً همکلاسیهاش اصلاً به اون توجه نمیکنن. اصلاً اونو نمیبینن. با اون بازی نمیکنن.
برایان، بچهی قصهی ما، هم خیلی مهربونه، هم نقاش خوبیه... چهنقاشیهایی میکشه! واای خیلی خیلی و قشنگه!
ولی یه روز یه اتفاق جالب میافته. یه پسر جدی، به اسم جاستین، به کلاسشون اضافه میشه.
حتماً اتفاقهای جالبی میافته... بله.
خب. کودک قصهی ما احساس میکنه که کسی او رو نمیبینه. مثلاً همکلاسیهاش اصلاً به اون توجه نمیکنن. اصلاً اونو نمیبینن. با اون بازی نمیکنن.
برایان، بچهی قصهی ما، هم خیلی مهربونه، هم نقاش خوبیه... چهنقاشیهایی میکشه! واای خیلی خیلی و قشنگه!
ولی یه روز یه اتفاق جالب میافته. یه پسر جدی، به اسم جاستین، به کلاسشون اضافه میشه.
حتماً اتفاقهای جالبی میافته... بله.
صداها
-
عنوانزمان
-
11:58



کاربر مهمان
کاربر مهمان