چارلی و مادربزرگش سوار اتوبوس میشوند. آنها چیزهای جالبی را در اتوبوس میبینند و میشنوند.
دوستان چارلی از مدرسه با اتومبیل پدرهایشان به خانه برگشتند؛ اما چارلی و مادربزرگش سوار اتوبوس شدند. چارلی اول ناراحت بود، چون دلش میخواست مثل دوستانش باشد، ولی مادربزرگ به او گفت که در اتوبوس چیزهای جالب زیادی اتفاق میافتد. همین هم شد.
بچهها! مهیا، مهمان این برنامه، هم با اتوبوس به استودیو آمد. او هم چیزهای جالبی را در اتوبوس دید و به او هم مثل چارلی خوش گذشت.
این برنامه را بشنوید و برای دوستانتان هم تعریف کنید.
کتاب «ایستگاه آخر» را انتشارات زعفران برای شما بچهها چاپ کرده است.
دوستان چارلی از مدرسه با اتومبیل پدرهایشان به خانه برگشتند؛ اما چارلی و مادربزرگش سوار اتوبوس شدند. چارلی اول ناراحت بود، چون دلش میخواست مثل دوستانش باشد، ولی مادربزرگ به او گفت که در اتوبوس چیزهای جالب زیادی اتفاق میافتد. همین هم شد.
بچهها! مهیا، مهمان این برنامه، هم با اتوبوس به استودیو آمد. او هم چیزهای جالبی را در اتوبوس دید و به او هم مثل چارلی خوش گذشت.
این برنامه را بشنوید و برای دوستانتان هم تعریف کنید.
کتاب «ایستگاه آخر» را انتشارات زعفران برای شما بچهها چاپ کرده است.
صداها
-
عنوانزمان
-
10:25
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه

