مینا کوچولو بیحال و بی حوصله یک جا نشسته بود و همش غر می زد که حوصله ندارم .
دایی مینا کوچولو به مینا گفت تو خیلی خوب غذا نخوردی به همین خاطر بی حوصله و بیحال شدی. بیا تا با هم غذا بخوریم اما مینا گوش نمی داد و همش می گفت من اشتها ندارم. دایی به مینا شیر و سیب داد اما مینا هیچ کدام را دوست نداشت.
داستان"یک لیوان شیر خوشمزه" در مورد بی اشتهایی بچه ها و غذا نخوردن آنها در شبکه رادیویی سلامت تهیه و تولیده شده است.
دایی مینا کوچولو به مینا گفت تو خیلی خوب غذا نخوردی به همین خاطر بی حوصله و بیحال شدی. بیا تا با هم غذا بخوریم اما مینا گوش نمی داد و همش می گفت من اشتها ندارم. دایی به مینا شیر و سیب داد اما مینا هیچ کدام را دوست نداشت.
داستان"یک لیوان شیر خوشمزه" در مورد بی اشتهایی بچه ها و غذا نخوردن آنها در شبکه رادیویی سلامت تهیه و تولیده شده است.
صداها
-
عنوانزمان
-
10:29
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه