غروب که می شد پارک کوچولو خیلی خوشحال می شد.
پارک کوچولو، غروب که می شد منتظر بچه ها بود. او از بازی بچه خوشحال و شاد می شد.
او بعضی روز ها خیلی ناراحت و غمگین بود ...
پارک کوچولو، غروب که می شد منتظر بچه ها بود. او از بازی بچه خوشحال و شاد می شد.
او بعضی روز ها خیلی ناراحت و غمگین بود ...
صداها
-
عنوانزمان
-
12:32
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه