وقتی کسی بخشنده و ولخرج است اما نه از دارایی و مال خودش، بلکه از مال و دارایی دیگران میبخشد از این ضربالمثل استفاده میشه: «از کیسه خلیفه میبخشه»
آیا میدونید، این ضربالمثل داستانی هم داره؟
»ضربالمثل» سخن کوتاه و مشهوری است که به مفهومی عبرت آمیز یا گفتاری نکته آموز اشاره میکند و جای توضیح بیشتر را میگیرد. در برنامه «یک داستان، یک ضربالمثل» به بررسی این قصههای پندآموز میپردازیم. از جمله هزاران ضربالمثل فارسی و ایرانی میتوانیم به ضربالمثل «از کیسه خلیفه میبخشه» اشاره کنیم. این مثل داستانی دارد.
در روزگار خلافت «هارونالرشید» خلیفه معروف عباسی، شخصی بود به نام «عبدالملک بن صالح» که از اُمرای بزرگ نزدیک به حاکم بود. اما به خاطر بدگوییهای بدخواهانش به فرمان هارونالرشید حکم برکناری او از امارت موصل صادر شد. او فردی سخاوتمند بود و نمیتوانست دستِ رَد به سینه کسی بزند؛ تا اینکه همه پولهایش به پایان رسید و فقیر و تنگدست شد. در آن روزگار «جعفر بَرمَکی» وزیر با اقتدار هارون بود. او مردی بخشنده و باسخاوت بود. عبدالملک که تا آن موقع روی کمک گرفتن از کسی را نداشت، با ظاهری ناشناس به منزل جعفر رفت و درخواست کمک کرد. جعفر برمکی هم به اعتبار این که پیش خلیفه از مقام و منزلتی بالا برخوردار بود، از خزانه خلافت، هم، قول پرداخت قرضهای سنگین عبدالملک را داد و هم قول برآورده شدن بقیه خواستههایش را. جعفر به منظور هماهنگی با خلیفه عباسی برای اجرایی شدن تصمیماتی که برای عبدالملک گرفته بود به نزد هارونالرشید رفت و او را در جریان ماجرا گذاشت. خیلفه هم به اعتبار دوستیای که میان او و جعفر برقرار بود از وی پرسید: «این هدایا و بخششها را از کیسه خودت خرج کردی؟» که جعفر پاسخ داد: «آنقدر پیش خلیفه منزلت و آبرو دارم که از کیسه او بخشیدم.» هارون هم ضمن قبول پیشنهاد جعفر، علاوه بر حکومت مدینه، اداره طائف را نیز به عبدالملک بن صالح سپرد و خواستههایش را برآورده کرد.
آیا میدونید، این ضربالمثل داستانی هم داره؟
»ضربالمثل» سخن کوتاه و مشهوری است که به مفهومی عبرت آمیز یا گفتاری نکته آموز اشاره میکند و جای توضیح بیشتر را میگیرد. در برنامه «یک داستان، یک ضربالمثل» به بررسی این قصههای پندآموز میپردازیم. از جمله هزاران ضربالمثل فارسی و ایرانی میتوانیم به ضربالمثل «از کیسه خلیفه میبخشه» اشاره کنیم. این مثل داستانی دارد.
در روزگار خلافت «هارونالرشید» خلیفه معروف عباسی، شخصی بود به نام «عبدالملک بن صالح» که از اُمرای بزرگ نزدیک به حاکم بود. اما به خاطر بدگوییهای بدخواهانش به فرمان هارونالرشید حکم برکناری او از امارت موصل صادر شد. او فردی سخاوتمند بود و نمیتوانست دستِ رَد به سینه کسی بزند؛ تا اینکه همه پولهایش به پایان رسید و فقیر و تنگدست شد. در آن روزگار «جعفر بَرمَکی» وزیر با اقتدار هارون بود. او مردی بخشنده و باسخاوت بود. عبدالملک که تا آن موقع روی کمک گرفتن از کسی را نداشت، با ظاهری ناشناس به منزل جعفر رفت و درخواست کمک کرد. جعفر برمکی هم به اعتبار این که پیش خلیفه از مقام و منزلتی بالا برخوردار بود، از خزانه خلافت، هم، قول پرداخت قرضهای سنگین عبدالملک را داد و هم قول برآورده شدن بقیه خواستههایش را. جعفر به منظور هماهنگی با خلیفه عباسی برای اجرایی شدن تصمیماتی که برای عبدالملک گرفته بود به نزد هارونالرشید رفت و او را در جریان ماجرا گذاشت. خیلفه هم به اعتبار دوستیای که میان او و جعفر برقرار بود از وی پرسید: «این هدایا و بخششها را از کیسه خودت خرج کردی؟» که جعفر پاسخ داد: «آنقدر پیش خلیفه منزلت و آبرو دارم که از کیسه او بخشیدم.» هارون هم ضمن قبول پیشنهاد جعفر، علاوه بر حکومت مدینه، اداره طائف را نیز به عبدالملک بن صالح سپرد و خواستههایش را برآورده کرد.
صداها
-
عنوانزمان
-
6:34
کاربر مهمان