روزگاری پسری مهربان اما بسیار تنبلی بود که حوصله کار کردن نداشت. روزی پسر به اصرار مادرش برای کار کردن به مزرعه کلم رفت و در آنجا هفت کوزه طلا پیدا کرد، از آن روز به بعد زندگی او و مادرش تغییر کرد و اتفاقات جالبی برایش افتاد.
در این داستان کودکان با زبانی ساده و روان با مفهوم خوبی و نیکی کردن آشنا شده و به این آگاهی و درک می رسند که سر انجام هیچ کار خوب و بدی بدون پاداش و مجازات نخواهد ماند.
در این داستان کودکان با زبانی ساده و روان با مفهوم خوبی و نیکی کردن آشنا شده و به این آگاهی و درک می رسند که سر انجام هیچ کار خوب و بدی بدون پاداش و مجازات نخواهد ماند.
صداها
-
عنوانزمان
-
11:19
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان