بهرام پسر بچه بازیگوشی بود که برای تعطیلات عید به خانه پدر بزرگش در ده رفته بود. بهرام که می دانست پدر بزرگش او را خیلی دوست دارد، حرف کسی را گوش نمی کرد و مدام شیطنت می کرد. تا اینکه روزی لباس ننه قزی را با نخ و سوزن به تشکش دوخت...
کودکان در این داستان با زبانی ساده و روان متوجه می شوند که باید مراقب باشند تا با کارهایشان دیگران را آزار ندهند و برای کسی ایجاد مزاحمت نکنند.
کودکان در این داستان با زبانی ساده و روان متوجه می شوند که باید مراقب باشند تا با کارهایشان دیگران را آزار ندهند و برای کسی ایجاد مزاحمت نکنند.
صداها
-
عنوانزمان
-
8:05
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه