آقا موشه ای بود که در سوراخی زندگی می کرد. او اصلا باران را دوست نداشت، چون باران از سوراخ ها وارد خانه اش می شد و همه چیز را خیس می کرد و چند روزی طول می کشید تا آن ها خشک شوند. تا اینکه روزی آسمان تاریک و تاریک تر شد...
این داستان با زبانی ساده و روان به کودکان می آموزد که باید نشانی منزل خود را بدانند تا در مواقعی که به آن نیاز داشتند، دچار مشکل نشوند.
این داستان با زبانی ساده و روان به کودکان می آموزد که باید نشانی منزل خود را بدانند تا در مواقعی که به آن نیاز داشتند، دچار مشکل نشوند.
صداها
-
عنوانزمان
-
9:50
کاربر مهمان