عزیز جون و هدی مشغول صحبت کردن با هم هستن. اونا دارن درباره مراسم پخت آش نذری مامان بزرگ هدی حرف می زنن. هدی همیشه دوست داشت که این آش نذری رو توی ظرف قدیمی مامان بزرگش بخوره؛ اما تا خواست اون ظرف رو به عزیز جون نشون بده، از دستش افتاد و...
این داستان با زبانی ساده و روان کودکان رو با نتیجه تکبر و سرپیچی از دستورات الهی آشنا می کنه. در این قسمت از برنامه «یک آیه، یک قصه» عزیز جون به آیات 30 و 31 سوره مبارکه «حجر» اشاره می کنه.
خداوند در این باره می فرمایند:
فَسَجَدَ الْمَلَائِکَهُ کُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ (30)
پس فرشتگان همگی یک سَره سجده کردند.
إِلَّا إِبْلِیسَ أَبَی أَن یَکُونَ مَعَ السَّاجِدِینَ (31)
جز ابلیس که سر باز زد از این که با سجده کنندگان باشد.
این داستان با زبانی ساده و روان کودکان رو با نتیجه تکبر و سرپیچی از دستورات الهی آشنا می کنه. در این قسمت از برنامه «یک آیه، یک قصه» عزیز جون به آیات 30 و 31 سوره مبارکه «حجر» اشاره می کنه.
خداوند در این باره می فرمایند:
فَسَجَدَ الْمَلَائِکَهُ کُلُّهُمْ أَجْمَعُونَ (30)
پس فرشتگان همگی یک سَره سجده کردند.
إِلَّا إِبْلِیسَ أَبَی أَن یَکُونَ مَعَ السَّاجِدِینَ (31)
جز ابلیس که سر باز زد از این که با سجده کنندگان باشد.
صداها
-
عنوانزمان
-
12:40
کاربر مهمان