گرگی در جنگلی زندگی میکند که از پدرانش آموخته بود که باید مراقب جنگل باشد.
اگر خرگوشی شبها میخواست بیرون برود، دندانهای سفید گرگ را به او نشان میدادند و غرش گرگ، او را فراری میداد تا در بیشه پنهان شود و خطری سر راهش قرار نگیرد.
اما جغد و روباه دل خوشی از گرگ نداشتند ...
اگر خرگوشی شبها میخواست بیرون برود، دندانهای سفید گرگ را به او نشان میدادند و غرش گرگ، او را فراری میداد تا در بیشه پنهان شود و خطری سر راهش قرار نگیرد.
اما جغد و روباه دل خوشی از گرگ نداشتند ...
صداها
-
عنوانزمان
-
6:08
کاربر مهمان