«هدی» و «عزیزجون» مشغول صحبت کردن با هم هستن. هدی برای عزیزجون تعریف میکنه که چند روزیه نظافتچی محترم مدرسهشون بیمار شدن و نمیتونن مدرسه رو تمیز کنن؛ به همین دلیل، بچههای مدرسه تصمیم گرفتهن تا زمانی که ایشون حالشون خوب بشه... .
این داستان با زبانی ساده و روان به کودکان یاد میده در زمانی که نمیتونن تصمیم درستی برای تقسیمِ کارها بین همدیگه بگیرن، میشه از قرعهکشی استفاده کرد؛ همچنین خداوند، توبهی توبهکنندهی واقعی رو میپذیره. در این قسمت از برنامهی «یک آیه، یک قصه» عزیزجون به آیه 142 سورهی مبارکهی «صافات» اشاره می کنن.
خداوند در این آیه میفرماید:
«فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَهُوَ مُلِیمٌ. و ماهی دریا او را به کام فرو برد و او درخور ملامت بود.»
این داستان با زبانی ساده و روان به کودکان یاد میده در زمانی که نمیتونن تصمیم درستی برای تقسیمِ کارها بین همدیگه بگیرن، میشه از قرعهکشی استفاده کرد؛ همچنین خداوند، توبهی توبهکنندهی واقعی رو میپذیره. در این قسمت از برنامهی «یک آیه، یک قصه» عزیزجون به آیه 142 سورهی مبارکهی «صافات» اشاره می کنن.
خداوند در این آیه میفرماید:
«فَالْتَقَمَهُ الْحُوتُ وَهُوَ مُلِیمٌ. و ماهی دریا او را به کام فرو برد و او درخور ملامت بود.»
صداها
-
عنوانزمان
-
9:23
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان