پیر زن ی مهربان در کنار جنگلی زندگی می کرد.
پیرزن یک روز موشی را دید که یک کلاغ دنبالش کرده است.
پیرزن موش را نجات داد و برایش غذا گذاشت. موشی از پیرزن خواست تا با او زندگی کند. پیرزن هم قبول کرد.
یک روز گربه ی بزرگی از راه رسید ...
پیرزن یک روز موشی را دید که یک کلاغ دنبالش کرده است.
پیرزن موش را نجات داد و برایش غذا گذاشت. موشی از پیرزن خواست تا با او زندگی کند. پیرزن هم قبول کرد.
یک روز گربه ی بزرگی از راه رسید ...
صداها
-
عنوانزمان
-
12:22
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه