پرطلا صندوقچه را باز نکن

  • 1 قطعه
  • 2:24 مدت زمان
  • 1 دریافت شده
پرطلا بی‌اجازه به صندوقچه دست زد، اما زود پشیمون شد و فهمید کارش اشتباهه.
پرطلا رفت انباری
تا توپش‌‌و بیاره
انباری‌شون تاریکه
تاریکی ترس نداره

یه صندوق قدیمی
گوشه‌ی انباری دید
نزدیک صندوقچه رفت
روی درش دست کشید

می‌گفت: قشنگه آخ جون!
صندوق جادوییه
دلم می‌خواد بدونم
داخل صندوق چیه

در صندوق‌و وا کرد
داخل صندوق چی بود؟
لباسای قدیمی
لباس‌ها ما ل کی بود؟

به همه‌ی لباسا
یواشکی دست می‌زد
حرفای مامانش رو
پرطلا یادش اومد

یادش اومد مامانش
به او می‌گفت: گل من!
به هرچی مال تو نیست
بی‌اجازه دست نزن

چون خدای مهربون
که ما رو آفریده
این کارو دوست نداره
پرطلا، نور دیده!

پرطلا گفت: ببخشید
ای خدای مهربون
کار خوبی نکردم
پشیمونم، پشیمون

لباسا رو مرتب
داخل صندوق گذاشت
در صندوق‌و زود بست
دوید توپش‌و برداشت

گفت: اجازه ندارم
دستم‌‌و توش بذارم
صندوق که مال من نیست
می‌رم دنبال کارم

آهنگ ها

مشخصات موسیقی

سایر مشخصات

تصاویر

دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه

دسترسی سریع