سلطان محمود و پسرک ماهی گیر

سلطان محمود و پسرک ماهی گیر

  • 2 قطعه
  • 9:40 مدت زمان
  • 830 دریافت شده
راوی: اردشیر منظم
قالب: روایی
دسته‌بندی: کودک
روزی سلطان محمود از لشکرش جدا افتاد و در راه پسرکی را لب دریا دید. پسرک در حال ماهی‌‌‌گیری بود.

سلطان نزدیک پسرک شد و با او سر صحبت را باز کرد. پسر که لاغر و پریده‌‌رنگ بود، گفت: من یتیم‌ام و مجبورم برای خرج خانواده‌‌ام ماهی‌‌گیری کنم.
پادشاه فکری کرد و گفت: می‌‌خواهم با تو در این ماهی‌‌‌گیری شریک شوم. قبول؟
این حکایت زیبا از مصیبت‌‌نامه‌ی عطار نیشابوری انتخاب و بازنویسی شده‌‌‌است.

از ایرانصدا بشنوید

حکایت های کهن ایران زمین را بشنویم و برای دیگران هم تعریف کنیم.

امتیاز

کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان

5

محتوا و داستان

2

فصل ها

مشخصات کتاب گویا

سایر مشخصات

دیدگاه خود را بنویسید نقد و نظر

  • کاربر مهمان
    سلام عزیزم ممنون شما
  • کاربر مهمان
    ممنون
  • کاربر مهمان
    به به ، چه هنرمندانی داریم
  • کاربر مهمان
    اونی که ۱۴۰۱/۱۰/۲۹ پیام داده دقیقعا به کی کفته😧😧😧
  • کاربر مهمان
    خوب
  • کاربر مهمان
    سلام قصه نیشابوری خیلی خیلی زیبا بود
  • کاربر مهمان
    عالی
  • کاربر مهمان
    ♥️♥️♥️
  • کاربر مهمان
    عالی لذت بردم 👋🏻❤❤
  • کاربر مهمان
    جالب بود 🙂

تصاویر

دسترسی سریع