حکایت شغال زیرک

حکایت شغال زیرک

  • 2 قطعه
  • 12:06 مدت زمان
  • 923 دریافت شده
راوی: اردشیر منظم
قالب: روایی
دسته‌بندی: کودک
شغالی بود و صحرایی. صحرا در نزدیکی دهی بود. شغال هم توی همون صحرا روزهاشو شب می کرد و شباشو روز. شغال در بین حیوونای جنگل معروف بود به شغال دانا و با تجربه.

هر وقت یکی از حیوونای جنگل مشکلی براش پیش می اومد راست شکمشو می گرفت و خدمت جناب شغال می رسید
کی بهتر از جناب شغال؟ حیوونای وحشی هم سراغ شغال می رفتن تا باهاش مشاوره و درد دل کنن.
القصه، یکی از دوستان قدیمی و عزیز شغال زاغی بود که در شکاف یک سنگ بزرگ لانه داشت. شغال و زاغ خیلی به هم نزدیک بودن. یه جورایی رفیق گرمابه و گلستان هم بودن. هر وقت شغال از دم لانه ی زاغ رد می شد بی برو و برگرد زاغی رو صدا می زد و با هم یه دل سیر حرف می زدن. از هوا و زمین از بالا و پایین از همه چی و همه کس حرف برای گفتن داشتن ...

از ایرانصدا بشنوید

داستان شغال زیرک را از کلیله و دمنه بشنوید

امتیاز

کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان

5

محتوا و داستان

2

فصل ها

مشخصات کتاب گویا

سایر مشخصات

دیدگاه خود را بنویسید نقد و نظر

  • کاربر مهمان
    سلام:مثل همیشه عالی بود👏👏👏👏👏👏👏
  • کاربر مهمان
    💯
  • کاربر مهمان
    عالی
  • کاربر مهمان
    سلام واقعا داستان خیلی خوب بود
  • کاربر مهمان
    ❤😍😍😍
  • کاربر مهمان
    سلام من تازه دارم گوش می دوم راستی میشه بیشتر چیز های بزارید که بزرگ تر ها مثل 10 سال ها هم بتوانند استفاده کنن و حکایت من دوست دارم 💯💯
  • کاربر مهمان
    لتفاً برای ما بیشتر داستان‌های خوب و عالی بگذارید
  • کاربر مهمان
    💯💯💯
  • کاربر مهمان
    💝💝
  • کاربر مهمان
    سلام یکم عجیب بود اما خیلی باحال بود اما خیلی باحال بود باهوش بود 🐍🐍🐍🐍

تصاویر

دسترسی سریع