روزی روزگاری کرکسی و زغنی با هم همراه می شن. خوبه بدونید که زغن، شبیه کلاغ و البته کمی کوچ تر از اونه که گوشت خواره و حیوانات کوچک تر از خودش رو شکار می کنه.
در حقیقت می شه گفت که زغن از خانواده ی بازهاست. باز، همون پرنده ی شکاری است که سلطان پرنده هاست ...
کرکس رو هم که حتما می شناسید: پرنده ای که خوراکش لاشه ی جانورانه ...
خب بریم سر حکایت مون.
یه روز کرکس بال و پرش رو باز می کنه و سرش رو بالا می گیره و چرخی می زنه و با صدایی کشیده و با غرور رو به زغن می کنه و می گه: هیچ می دونی که در دنیا هیچ پرنده ای به گرد پای من نمی رسه؟
زغن پلک هاشو چند بار باز و بسته می کنه و می پرسه: چطور مگه؟ حالا چی شده که به این نتیجه رسیدی؟....
این داستان حکایتی از بوستان سعدی بزرگ است
در حقیقت می شه گفت که زغن از خانواده ی بازهاست. باز، همون پرنده ی شکاری است که سلطان پرنده هاست ...
کرکس رو هم که حتما می شناسید: پرنده ای که خوراکش لاشه ی جانورانه ...
خب بریم سر حکایت مون.
یه روز کرکس بال و پرش رو باز می کنه و سرش رو بالا می گیره و چرخی می زنه و با صدایی کشیده و با غرور رو به زغن می کنه و می گه: هیچ می دونی که در دنیا هیچ پرنده ای به گرد پای من نمی رسه؟
زغن پلک هاشو چند بار باز و بسته می کنه و می پرسه: چطور مگه؟ حالا چی شده که به این نتیجه رسیدی؟....
این داستان حکایتی از بوستان سعدی بزرگ است
از ایرانصدا بشنوید
این حکایت از بوستان سعدی را بشنوید و ببینید که خودخواهی با آدم چه می کند!
امتیاز
کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان
محتوا و داستان
فصل ها
-
عنوانزمانتعداد پخش
-
-



کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان
کاربر مهمان