روزی که مادربزرگ گم شد

  • 1 قطعه
  • 13:32 مدت زمان
  • 673 دریافت شده
مادربزرگ پریسا به تازگی برای دیدن نوه و بچه هاش آمده بود. یک روز مادربزرگ با پریسا برای زیارت امامزاده ایی که نزدیک خانه یشان بود رفتند.
اما توی امام زاده دست مادربزرگ و پریسا از دست هم جداشد و پریسا با نگرانی از همه می پرسید که آیا شما مادربزرگ من را ندیده اید؟ و به همه می گفت مادربزرگم گم شده. بالاخره پریسا با کمک نگهبان امام زاده مادربزرگش را پیدا کرد.

داستان"روزی که مادربزرگ گم شد" در صدای جمهوری اسلامی ایران تهیه و تولید شده است.

صداها

اطلاعات تکمیلی

سایر مشخصات

تصاویر

دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه

  • کاربر مهمان
    با عرض سلام و خدا قوت خدمت تمام پرسنل زحمت کش رادیو . می خواستم خواهش کنم که امکان ارسال قصه ها و شعر ها رو به تلگرام فراهم بفرمایید. و اگر امکان ارسال آثار دانش آموزان رو یعنی قصه گویی در قالب ایفای نقش ، فراهم بفرمایید ، سپاسگزار میشم. شهره کرمانی هستم .معلم پایه سوم دبستان. موبایلم ۰۹۱۲۰۱۴۷۶۰۱ متشکرم
دسترسی سریع