روزی که پدر گلی می خواست بیاد

  • 1 قطعه
  • 11:41 مدت زمان
  • 431 دریافت شده
گلی که خیلی منتظر آمدن پدرش بود مرتب از مادرش می پرسید پس بابا کی میاد. مادر به گلی گفت موهاتو مرتب و شانه کن و منتظر بابا باش.
گلی به دنبال پروانه و گنجشکی به حیاط رفت و باد گل سر گلی خانم را با خودش برد و روی شاخه درختی انداخت. باد شدید شروع به وزیدن کرد. مادر گلی به حیاط آمد و گفت الان پدرت می آید و تو داری با باد بازی می کنی.

داستان" روزی که پدر گلی می خواست بیاد" با اجرای خانم مریم نشیبا در صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران تهیه و تولید شده است.

صداها

اطلاعات تکمیلی

سایر مشخصات

تصاویر

دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه

دسترسی سریع