شب رویایی برنامه ایه که هم زمان از اپلیکیشن و سایت ایرانصدا و شبکه تلویزیونی پویا قابل دسترسه. شما می تونید این برنامه رو از ایرانصدا بشنوید و یا از ساعت 9:30 تا 10در شبکه پویا ببینید... با شب رویایی همراه باشید.
کوچولوهای نازنین و دوست داشتنی سلام
براتون یه عالمه قصه و لالایی داریم
هر شب، با هم به دنیای خیالی قصه ها سفر می کنیم.
همراه شماییم با برنامه شنیدنی «شب رویایی»
******
- قدر زمین را بدان :
حسام کوچولو خیلی بازیگوش و شیطان بود. او همه جا زباله می ریخت. یک روز که حسام کوچولو داشت توی کوچه زباله می ریخت صدایی شنید. عمو پاکیزه اومد و تصمیم گرفت که حسام را به شهر پاکیزه ببرد. آنها تا سه شمردند و به شهر پاکیزه رسیدند. پاکیزک ها آنجا جمع بودند ...
- علاج واقعه قبل از وقوع خواهد کرد:
در زمانهای دور، کشتی بزرگی در طوفان غرق شد. مسافران کشتی توی آب افتادن. در میان مسافران، مردی تونست خودش رو به تختهپارهای برسونه و به اون بچسبه. موجها تخته و مسافرش رو به ساحل بردن. وقتی مرد چشمش رو باز کرد، خودش رو در ساحلی ناشناخته دید. او بدون هدف راه افتاد تا به روستا یا شهری برسه. راه زیادی نرفته بود که از دور خونههایی رو دید. قدمهاش رو تندتر کرد و به دروازهی شهر رسید.
- گل سر:
هدی از اینکه دوستش تلفنش رو جواب نمیده، کلافه و خسته شده. آخه اون منتظره تا گُلِسرش رو براش بیاره و پس بده. هدی یهعالمه فکر به ذهنش رسید و شروع کرد به قضاوت کردن دربارهی دوستش که چرا گوشیِ تلفنش رو برنمیداره؛ تااینکه ... .
******
ادامه این داستان ها رو می تونید توی این قسمت از برنامه بشنوین پس بیاین با هم بریم سراغ برنامه خودتون، شب رویایی
برنامه «شب رویایی» به تهیه کنندگی آتی جان افشان در شبکه رادیویی ایرانصدا تهیه و تولید شده است.
کوچولوهای نازنین و دوست داشتنی سلام
براتون یه عالمه قصه و لالایی داریم
هر شب، با هم به دنیای خیالی قصه ها سفر می کنیم.
همراه شماییم با برنامه شنیدنی «شب رویایی»
******
- قدر زمین را بدان :
حسام کوچولو خیلی بازیگوش و شیطان بود. او همه جا زباله می ریخت. یک روز که حسام کوچولو داشت توی کوچه زباله می ریخت صدایی شنید. عمو پاکیزه اومد و تصمیم گرفت که حسام را به شهر پاکیزه ببرد. آنها تا سه شمردند و به شهر پاکیزه رسیدند. پاکیزک ها آنجا جمع بودند ...
- علاج واقعه قبل از وقوع خواهد کرد:
در زمانهای دور، کشتی بزرگی در طوفان غرق شد. مسافران کشتی توی آب افتادن. در میان مسافران، مردی تونست خودش رو به تختهپارهای برسونه و به اون بچسبه. موجها تخته و مسافرش رو به ساحل بردن. وقتی مرد چشمش رو باز کرد، خودش رو در ساحلی ناشناخته دید. او بدون هدف راه افتاد تا به روستا یا شهری برسه. راه زیادی نرفته بود که از دور خونههایی رو دید. قدمهاش رو تندتر کرد و به دروازهی شهر رسید.
- گل سر:
هدی از اینکه دوستش تلفنش رو جواب نمیده، کلافه و خسته شده. آخه اون منتظره تا گُلِسرش رو براش بیاره و پس بده. هدی یهعالمه فکر به ذهنش رسید و شروع کرد به قضاوت کردن دربارهی دوستش که چرا گوشیِ تلفنش رو برنمیداره؛ تااینکه ... .
******
ادامه این داستان ها رو می تونید توی این قسمت از برنامه بشنوین پس بیاین با هم بریم سراغ برنامه خودتون، شب رویایی
برنامه «شب رویایی» به تهیه کنندگی آتی جان افشان در شبکه رادیویی ایرانصدا تهیه و تولید شده است.
صداها
-
عنوانزمان
-
39:10
کاربر مهمان