نردبان پاشکسته

  • 1 قطعه
  • 13:55 مدت زمان
  • 65 دریافت شده
ننه جان مهربان خانه ی قشنگی داشت. گوشه حیاط خانه اش یک نردبان بازیگوش داشت.
نردبان، آرام و قرار نداشت. یک روز ننه جان داشت بازار می رفت. او به نردبان گفت: مواظب خانه باش تا برگردم.
هنوز از در خانه بیرون نرفته بود که نردبان بالا و پایین پرید و کلاغه را صدا کرد. او از کلاغه خواست تا با او بازی کند.
سنجاقک و شاپرک و ملخ هم از راه رسیدند ...

صداها

اطلاعات تکمیلی

سایر مشخصات

تصاویر

دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه

دسترسی سریع