مسواک آقاجون

  • 1 قطعه
  • 11:23 مدت زمان
  • 161 دریافت شده
آدرینا اصلا دوست نداشت مسواک بزند.
کیانا و آدرینا خواهرند. یک شب کیانا به آدرینا گفت: بیا برویم مسواک بزنیم.
ولی آدرینا گفت: نه. حوصله ندارم. می خواهم مثل پدربزرگ، دندان مصنوعی داشته باشم.
پدربزرگ که حرف آنها را شنیده بود گفت: بچه ها بروید مسواک بزنید بعد برای تان یک قصه تعریف می کنم ...

صداها

اطلاعات تکمیلی

سایر مشخصات

تصاویر

دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه

دسترسی سریع