هوا سرد شده بود و میکروب خان حوصله اش سر رفته بود.
میکروب خان گشت و گشت تا این که پسربچه ای را دید که داشت با دست های کثیفش خوراکی می خورد.
او پرید و رفت روی دست های پسربچه نشست و با خوراکی هایش به گلویش رفت ...
میکروب خان گشت و گشت تا این که پسربچه ای را دید که داشت با دست های کثیفش خوراکی می خورد.
او پرید و رفت روی دست های پسربچه نشست و با خوراکی هایش به گلویش رفت ...
صداها
-
عنوانزمان
-
12:05
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه