هوا سرد شده بود و حسام دیگر نمی توانست به پارک برود.
پاییز شده بود و حسام کوچولو با پدربزرگ و مادربزرگش در خانه می ماندند چون هوا داشت سرد می شد.
یک روز مادربزرگ حسام مریض شده بود و آنها چیزی برای نهار نداشتند. اما بوی آش همه جا را پر کرده بود ...
پاییز شده بود و حسام کوچولو با پدربزرگ و مادربزرگش در خانه می ماندند چون هوا داشت سرد می شد.
یک روز مادربزرگ حسام مریض شده بود و آنها چیزی برای نهار نداشتند. اما بوی آش همه جا را پر کرده بود ...
صداها
-
عنوانزمان
-
13:19
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه