چوب جادویی

  • 1 قطعه
  • 12:58 مدت زمان
  • 25 دریافت شده
خاله عنکبوت روی تابش نشسته بود که صدایی شنید.
آقا خرسه بود. او می گفت : من اصلا نمی توانم از درخت بالا بروم و عسل بیاورم.
عنکبوت دلش برای آقا خرسه سوخت. او یک شاخه ی نازک از درخت چید و گفت: این چوب جادویی است و به تو کمک می کند که از درخت بالا بروی ...

صداها

اطلاعات تکمیلی

سایر مشخصات

تصاویر

دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه

دسترسی سریع