شنل قرمزی نزدیک جنگل زندگی می کرد.
شنل قرمزی از مادرش اجازه گرفت تا به دیدن مادربزرگش برود.
مادر به او سفارش کرد تا با غریبه ها حرف نزند اما شنل قرمزی با دیدن گل ها و پروانه ها حواسش پرت شد ...
شنل قرمزی از مادرش اجازه گرفت تا به دیدن مادربزرگش برود.
مادر به او سفارش کرد تا با غریبه ها حرف نزند اما شنل قرمزی با دیدن گل ها و پروانه ها حواسش پرت شد ...
صداها
-
عنوانزمان
-
12:27
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه