اقا کلاغه پشت درخونه خانوم سنجابه ایستاده بود. او به سنجاب گفت که طاووس خانوم گفته که می توانی بیایی تا تخم گل ها را ببری.
سنجاب کوچولو دلش می خواست طاووس خانوم را ببیند.
خانوم سنجاب پاهایش درد می کرد برای همین به سنجاب کوچولو گفت تااو برای گرفتن تخم گل ها پیش طاووس خانوم برود ...
سنجاب کوچولو دلش می خواست طاووس خانوم را ببیند.
خانوم سنجاب پاهایش درد می کرد برای همین به سنجاب کوچولو گفت تااو برای گرفتن تخم گل ها پیش طاووس خانوم برود ...
صداها
-
عنوانزمان
-
15:34
کاربر مهمان
کاربر مهمان