شیر باش نه روباه!

شیر باش نه روباه!

  • 2 قطعه
  • 12:04 مدت زمان
  • 610 دریافت شده
راوی: اردشیر منظم
قالب: روایی
دسته‌بندی: کودک
روزی روزگاری، مرد درویش و بی چیزی در راهی می گذشت. چون بی چیزی بهش فشار آورده بود، به فکر فرو رفته بود و به دور و برش نگاه می کرد و خدا خدا می کرد تا کسی از راه برسه و چیزی به او بده که ناگهان روباه فلجی را دید...

روباه بیچاره نه دست داشت و نه پایی. درویش با خودش گفت: عجب! قربان خدا برم من! خدایا شکرت! این روباه بخت برگشته که نه دستی داره و نه پایی. این بیچاره آخه چطور شکمش رو سیر می کنه؟ چطور تا حالا از گرسنگی نمرده؟ ...
درویش در تعجب و شگفتی بود و به روباه بیچاره چشم دوخته بود که ناگهان متوجه ی صدایی شد. اشتباه نکرده بود. صدا صدای یک شیر بود. یک شیرِ با یال و کوپال. و البته یه شغال که در چنگال قوی و بزرگش گرفتار شده بود.
مرد بی چیز از دیدن این صحنه چشمانش از تعجب باز مانده بود ...

از ایرانصدا بشنوید

از بین شیر بودن و روباه بودن کدوم رو انتخاب می کنید؟

امتیاز

کیفیت هنری و اجرای صداپیشگان

5

محتوا و داستان

2

فصل ها

مشخصات کتاب گویا

سایر مشخصات

دیدگاه خود را بنویسید نقد و نظر

  • کاربر مهمان
    عالی و آموزنده بود و قصه گو هم مهارت کافی داشتند🌹🌹
  • کاربر مهمان
    سلام:کارتان عالی و ارزشمند است،خسته نباشید👏👏👏👏
  • کاربر مهمان
    سلام لطفا بیشتر بگذارید
  • کاربر مهمان
    مممممممنونننننم عاللللللللییییییییییییی بوووووووووووودددددددددددددد
  • کاربر مهمان
    سلام لطفا موسیقی را بین داستان نیاورید
  • کاربر مهمان
    سلام عزیزم خوبی خسته نباشید
  • کاربر مهمان
    سلام داستانتون یکم عجیب بود اما خیلی باحال بود 🧑‍💼🧑‍💼🧑‍💼🧑‍💼🍗🍗🍗🍖🍖🦁🦁🦁💀💀💀💀💀
  • کاربر مهمان
    هرچی که باشه خییییییییلی قشنگ بود

تصاویر

دسترسی سریع