پیراهن ماه

  • 1 قطعه
  • 13:30 مدت زمان
  • 64 دریافت شده
ماه توی آسمان هر شب به آدم ها و ماشین ها و مغازه ها نگاه می کرد و وقتی همه می خوابیدن ماه هم با آرامش می خوابید.
یک شب ماه مغازه ای را دید که تا دیر وقت باز بود، مغازه خیاطی بود و پیرمردی داشت برای نوه اش لباس می دوخت. ماه از خیاط خواست تا برای او لباس عروس بدوزد و اندازه هایش را گرفت و روی میز خیاط گذاشت. اما فردا شب ماه چاق شده بود و لباسش برایش کوچک شده بود.
داستان"پیراهن ما" درشبگه رادیوی سلامت تهیه و تولید شده است.

صداها

اطلاعات تکمیلی

سایر مشخصات

تصاویر

دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه

دسترسی سریع