مادر ریحانه با او صبحانه نمی خورَد.
ریحانه از خواب بیدار شد و به آشپزخانه رفت. آن روز مادر و پدرش با او صبحانه نخوردند.
آن روز مادر یک ساعت بعد از صبحانه برای او شیر و بیسکوئیت آورد اما خودش چیزی نخورد.
ریحانه تعجب کرده بود ...
ریحانه از خواب بیدار شد و به آشپزخانه رفت. آن روز مادر و پدرش با او صبحانه نخوردند.
آن روز مادر یک ساعت بعد از صبحانه برای او شیر و بیسکوئیت آورد اما خودش چیزی نخورد.
ریحانه تعجب کرده بود ...
صداها
-
عنوانزمان
-
15:25
کاربر مهمان