کفش های علی کوچولو

  • 1 قطعه
  • 13:37 مدت زمان
  • 58 دریافت شده
پشت در خانه یک عالمه کفش بود.
در یک روز پاییزی، کفش ها زیر باران خیس شده بودند و سردشان شده بود.
علی کوچولو از در بیرون آمد و همه ی کفش ها را کنار دیوار جمع کرد.
کم کم صدای کفش ها بلند شد ...

صداها

اطلاعات تکمیلی

سایر مشخصات

تصاویر

دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه

دسترسی سریع