یک روز شیر در میدان جنگل نشسته بود و بازی کردن بچه ها را نگاه می کرد.
ناگهان میمون ها با ترس و سر و صدا فرار کردند و شروع به داد زدن کردند که آدم ها دارند می آیند. شیر که تا بحال آدم ندیده بود به همه گفت که نترسند. شیر با خودش فکر کرد که آدم باید حیوانی باشد که او حتما، از پس آن بر می آید.
داستان"با حیوانات مهربان باشیم" در شبکه رادیویی سلامت تهیه و تولید شده است.
ناگهان میمون ها با ترس و سر و صدا فرار کردند و شروع به داد زدن کردند که آدم ها دارند می آیند. شیر که تا بحال آدم ندیده بود به همه گفت که نترسند. شیر با خودش فکر کرد که آدم باید حیوانی باشد که او حتما، از پس آن بر می آید.
داستان"با حیوانات مهربان باشیم" در شبکه رادیویی سلامت تهیه و تولید شده است.
صداها
-
عنوانزمان
-
12:56
کاربر مهمان
کاربر مهمان