دید و بازدید

  • 1 قطعه
  • 9:38 مدت زمان
  • 75 دریافت شده
خاله مورچه ریزه خیلی خوشحال بود چون بهار آمده بود.
خانوم مورچه ریزه دو تا بچه داشت. اسم یکی کوچول بود و اسم آن یکی موچول بود.
آقای مورچه بچه هایش را خیلی دوست داشت.
او صبح زود بچه ها را از خواب بیدار کرد تا از بهار لذت ببرند. کوچول با خنده از خواب بیدار شد اما موچول اصلا دلش نمی خواست بیدار شود ...

این قصه به مناسبت عید نوروز تهیه شده است.

صداها

اطلاعات تکمیلی

سایر مشخصات

تصاویر

دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه

دسترسی سریع