شاعر روی یه درخت نارنج، یه نارنج پیر دید. نگاش کرد و یه کمی باهاش حرف زد. بعد هم ناگهان یه شعری به ذهنش رسید.
دیدم به روی شاخه
نارنج بینوا را
از سال قبل مانده
روی درخت، تنها
باید که آبدار وُ
خوشمزه باشد حتماً
آماده و رسیده،
مخصوص پوست کندن
نارنجهای تازه،
ترشاند و آبدارند
اما به چشمم اصلاً
طعم خوشی ندارند!
یک نردبان چوبی
حلال مشکلات است
نارنج پارساله
شیرینتر از نبات است
نارنج پیر را من
از روی شاخه چیدم
تا پوست کندم آن را
چیزی در آن ندیدم
نارنج پیر، خشک وُ
بیآب و تلخ و پوک است
مثل پدربزرگش
پرچین و پرچروک است
دیدم به روی شاخه
نارنج بینوا را
از سال قبل مانده
روی درخت، تنها
باید که آبدار وُ
خوشمزه باشد حتماً
آماده و رسیده،
مخصوص پوست کندن
نارنجهای تازه،
ترشاند و آبدارند
اما به چشمم اصلاً
طعم خوشی ندارند!
یک نردبان چوبی
حلال مشکلات است
نارنج پارساله
شیرینتر از نبات است
نارنج پیر را من
از روی شاخه چیدم
تا پوست کندم آن را
چیزی در آن ندیدم
نارنج پیر، خشک وُ
بیآب و تلخ و پوک است
مثل پدربزرگش
پرچین و پرچروک است
تصاویر
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه
دیدگاه خود را بنویسید
دیدگاه